loading...
گیتارعشق
مجتبی بازدید : 310 سه شنبه 26 بهمن 1389 نظرات (0)

یك روز آموزگار از دانش آموزانی كه در كلاس بودند پرسید:آیا می توانید راهی غیر تكراری برای بیان عشق،بیان كنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با "بخشیدن "عشقشان را معنا می كنند.برخی "دادن گل و هدیه" و "حرف های دلنشین"را راه بیان عشق عنوان كردند.شماری دیگر هم گفتند "با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی "را راه بیان عشق می دانند.

در آن بین پسری برخاست و پیش از اینكه شیوه ی دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان كند،داستان كوتاهی تعریف كرد:یك روز زن و شوهر جوانی كه هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالای تپه رسیدند در جا میخكوب شدند.

یك قلاده ببر بزرگ،جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.شوهر ،تفنگ شكاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.

رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر،جرات كوچكترین حركتی نداشتند.ببر،آرام به طرف آنان حركت كرد.همان لحظه مرد زیست شناس فریاد زنان فرار كرد و همسرش را تنها گذاشت.بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان كه به اینجا رسید دانش آموزان شروع كردند به محكوم كردن آن مرد.

راوی پرسید:آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگیش چه فریاد می زد؟

بچه ها حدس زدند از همسرش معذرت خواسته كه او را تنها گذاشته است!

راوی جواب داد:نه!آخرین حرف مرد این بود كه"عزیزم،تو بهترین مونسم بودی .از پسرمان خوب مواظبت كن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود."

قطره های بلورین اشك،صورت راوی را خیس كرده بود كه ادامه داد :همه ی زیست شناسان می دانند ببر فقط به كسی حمله می كند كه حركتی انجام می دهد یا فرار می كند .پدر من در آن لحظه ی وحشتناك ،با فداكردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد.این صادقانه ترین و بی ریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود


 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این وبلاگ رو برای کسی ساختم که عاشقشم و هیچوقت نمیتونم بدستش بیارم.امیدوارم یه روزی بفهمه که چقدر دوستش دارم هرجا که باشم فراموشش نمیکنم.ای کاش مال من بودی. *پروفایل فعال است* ╦╦══♥♥عشق♥♥══╦╦
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • فریاد های بیصدا
  • آوای تنهایی
  • پژواک یک سکوت
  • احساس گمشده
  • جوجه
  • شطرنج زندگی
  • tanhaiye man
  • TANHAII
  • فانوس
  • مبانی اینترنت وکامپیوتر
  • Dr shariati
  • من از هـمــــه تنــــهاتــرم
  • رویای عشق(عهدیه جوون)
  • عشق
  • به نام عشق
  • عشق وعاشقی
  • ღஜღ عاشقانه ها ღஜღ ♥
  • طرفداران سالومه سیدنیا
  • ساحل آرام
  • گل احساس
  • عـــــشــــــــــــــــــــــــــــــق
  • عشق من وتو
  • ع ش ق
  • ثبت دامنه وفروش هاست
  • مادوستدارسایه های تیره هم هستیم
  • عاشقانه ها
  • توعشق منی
  • زندگی من
  • مطالب جالب-موبایل-كامپیوتر-آموزشی-فرهنگی-تفریحی-سرگرمی-فال
  • ::تبادل لینک هوشمند و خودکار::..
  • لینک من
  • همه چيز از همه جا
  • ミღخودمو خودتミღ
  • بهترين سايت عكس و پيامك
  • ღ♥ღ♥ღتبسم نیلوفریღ♥ღ♥ღ
  • دهکده ی سرگرمی وتفریح
  • ع ش ق
  • ..::::..
  • ۩۞۩★ بزرگترین گالری عکسُ★ ۩۞۩
  • وبلاگ تفریحی یاس
  • ♥♥♥♥romehdinio♥♥♥♥
  • Azərbaycan-Traxto
  • وبلاگ پر بازدید دختر و پسر
  • saeed-love
  • دخمه دختر پسر هاي عاشق
  • عاشقانه
  • دانلود سریال جدید
  • بزرگترین کامیونیتی ایرانیان مقیم استرالیا
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 90
  • کل نظرات : 1262
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 25
  • بازدید امروز : 28
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 541
  • بازدید ماه : 1,039
  • بازدید سال : 2,647
  • بازدید کلی : 67,196
  • کدهای اختصاصی

    آمار سایت

    قالب وبلاگ

    عشق

    وبلاگ-کد لوگو و بنر

    عشق

    یادم آمد شب بی چتر وکلاهی که به بارانی مرطوب خیابان زدم آهسته و گفتم چه هوایی است خدایی من و آغوش رهائی سپس آنقدر دویدم طرف فاصله تا از نفس افتاد نگاهم به نگاهی دلم آرام شد آنگونه که هر قطرهء باران غزلی بود نوازش گر احساس که می گفت فلانی! چه بخواهی چه نخواهی به سفر می روی امشب چمدانت پر باران شده پیراهنی از ابر به تن کن وبیا!